۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

به دلیل پایداری زندانیان بازجوها کم می آورند

به دلیل پایداری زندانیان

بازجوها کم می آورند

مطلب تازه ای از بازجویی های مصطفی تاج زاده در سیاهچالهای نظام آخوندکها انتشار یافته که پرده از واقعیات زیادی کنار میزند. مصطفی تاجزاده مینویسد:

در ایامی که مردم با اقدام تاریخی و شعار «رأی من کو؟» پرده ضخیم نظارت نظامی- استصوابی را از صندوق آرا کنار زدند و قدرت خود را به نمایش جهانیان گذاشتند، چشمان من نیز در زندان بر گوشه دیگری از این پرده گشوده شد. به این ترتیب که یکی از بازجوها درباره ضرورت حد و مرزی که انتخابات در جمهوری اسلامی ایران نباید فراتر از آن برود سخن می‌گفت و معترضانه از من پرسید اگر انتخابات آن طور که تو می‌گویی صد در صد آزاد برگزار شود و یک بهایی از دل صندوق آرا درآید، باز هم از انتخابات آزاد دفاع می‌کنی؟

در پاسخ گفتم اول اینکه اگر بعد از 30 سال حاکمیت جمهوری اسلامی، در یک انتخابات آزاد یک بهایی رأی بیاورد وای بر من و تو که نتوانسته‌ایم رضایت اکثریت این ملت را جلب کنیم. در آن صورت به جای زیر سؤال بردن تصمیم و رأی اکثریت مردم، باید از خود بپرسیم مگر ما در این 30 سال با ملت چه کرده‌ایم که اکثریتشان حاضر نیستند به یک نامزد مسلمان رأی بدهند؟ حال آن که مردم در زمان شاه یک مرجع تقلید شیعه را از کنج تبعید برکشیدند و در قلوب خود جای دادند.

همین سؤال و نگرانی تو اعتراف به شکست همه، از جمله خود شماست و نمی‌توان دلیلی واضح‌تر از این بر ناکامی جمهوری اسلامی ایران اقامه کرد. بگذریم از اینکه ادعا و در واقع ‌ترس فوق هیچ نسبتی با ادعای 24 میلیونی آرای آقای احمدی‌نژاد ندارد. اگر واقعاً وی می‌تواند بیش از 50 درصد آرای واجدان شرایط را به دست آورد، چه ترسی از رقابت با هر نامزد دیگر وجود دارد؟

اصل مسأله این است که حزب پادگانی شهامت پذیرش خطا را ندارد و تفاوت اصلی ما و مدعیان حفظ نظام به شیوه نظامی این است. این قبیل سوءظن‌ها در قبال خواست ملت محصول زندگی در یک محیط بسته و در محافل درون‌گروهی است که به دنبال خود، اتخاذ روش‌های قیم‌ مآبانه علیه ملت را می‌آورد و توهم برگزیده بودن گروه خودی و شیطانی بودن جامعه غیرخودی را پوششی «دینی» و «خدایی» می‌دهد. سبزها دچار آن ترسی نیستند که حزب پادگانی را به محاصره درآورده است.

همه ترس‌ها و سوءظن‌ها در قبال آزادی به خاطر مقاومتی است که اکثریت شهروندان در قبال پادگانی‌سازی سیاست، فرهنگ و اقتصاد از خود نشان می‌دهند. همچنان که بارها تأکید کرده‌ام، من و بازجویان در مورد ضرورت حفظ اصل «نظام» اختلافی نداشته و نداریم. تفاوت این‌‌جاست که من گستره نظام را به مراتب وسیع تر از پادگان‌های نظامی می‌دانم و در عصر اصلاحات آموخته‌ام که اعتماد و ایمان به مردم و قرار گرفتن در زیر ستاره‌ باران اعتراض و پرسش آن‌ها چیزی از عمر نظام کم نمی‌کند، بلکه‌ بر عمر آن می‌افزاید. اگر دستاورد انقلاب اسلامی و رهبری آن را جمهوری اسلامی ایران بدانیم (نه نظریه ولایت فقیه که به عنوان یک نظریه فقهی قبل از امام وجود داشته است و پس از او نیز در میان انواع دیگر تئوری‌های فقهی حضور خواهد داشت) و حقوق مردم را پاس بداریم، دغدغه‌ای در خصوص رأی مردم نخواهیم داشت .

حضور من و امثال من در زندان و واکنش سرکوبگرانه در قبال مطالبه مردم ناشی از ترس حزب پادگانی از رأی آوردن مفروض یک بهایی نیست، بلکه آنان نظام برخاسته از انقلاب و استمرار یافته در بیست و هفت سال ماقبل خودشان را بیگانه با اهداف پادگانی خود می‌بینند و به همین سبب از بهایی- صهیونیستی نمایاندن جنبش مردمی و حتی نخست‌وزیر امام ابایی ندارند. به همین دلیل است که نه فقط می‌کوشند فرزندان انقلاب و امام را از گردونه رقابت‌های انتخاباتی حذف ‌کنند، بلکه تلاش وافری مبذول می‌دارند تا آنان را به جرم تلاش برای شرکت در انتخابات و اصلاح مدیریت کشور در زندان‌ها حبس ‌کنند

هیچ نظری موجود نیست: