بازشناسی عواملی که از کودتای ۲۸مرداد تا کودتای۲۲ خرداد ۸۸ شرکت داشته اند
۲۷,۱۰,۱۳۸۹
در کودتای انتخاباتی در ۲۲ خرداد ماه سال ۱۳۸۸، کسانی و گروه هائی شرکت داشتند که هم در کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و هم در کودتای خرداد ۶۰ شرکت داشته اند. غفلت ایرانیان از شناسائی کسان و گروههائی که در کودتا شرکت داشته اند و آسان، گذشته را به واگذاشتن شان، دو عامل مهم از عوامل این کودتا ها بوده اند. و گرنه، چگونه ممکن بود کسانی نوبت اول خیانت کنند و دست به ترکیب آنها نخورد و نوبت دومی در خیانت شرکت کنند و باز، به کار گرفته شوند و نوبت سومی در خیانت کودتا نقش پیدا کنند؟
برای آنکه این عوامل در کودتای چهارمی شرکت نکنند، کار اول شناسائی کردن آنها است. وقتی کودتای خرداد ۸۸ روی داد، سعی شد تا حد مقدور عوامل پشت پرده این کودتا شناسایی شوند. مطالعه بقصد شناسائی این گروهها و اشخاص، به این نتیجه رسید که برخی از این افراد و گروهها در کودتاهای قبلی نیز دخالت داشته اند. از این رو، بهتر آن بود که ولو به اختصار، نقش این گروه ها و اشخاص در دو کودتای قبلی نیز شناسائی شود. این شناسائی امکان می دهد نکات کور شرکت افراد و گروهها و قدرتهای خارجی حامی آنها در کودتا بر ضد حکومت های ملی در ایران، بازشناسی شوند. در زیر، این عوامل در سه کودتای گذشته شناسائی می شوند و سپس به روشن سازی برخی ارتباطات میان این عوامل و گروهها و قدرتهای خارجی حامی آنها پرداخته میشود.
الف-کودتا بر ضد دولت ملی دکتر محمد مصدق:
دست اندرکاران و گروههای شرکت کننده در کودتا و حامیان خارجی و دست نشاندگان داخلی آنها عبارت بوده اند از
۱- دخالت همسایه شمالی - در کودتای بر ضد حکومت ملی دکتر مصدق از طریق حزب توده.
۲- دخالت کشورهای غربی انگلیس و امریکا در کودتای بر ضد حکومت ملی دکتر مصدق از طریق
• خانواده پهلوی و حدود ۲۴ خانواده اشرافی که از راه برقرار کردن روابط شخصی قدرت، شبکه تارعنکبوتی بوجود آورده بودند. در دوران مشروطیت، تمامی نخست وزیران از این خانواده ها بوده اند. وزیران وزارت خانه های مهم نیز.
• لژهای فراماسونری، بخصوص لژ پهلوی که شاه سابق نیز در آن عضو شده بود. یادآور می شود که اسامی اعضای دو دسته فرماسونهای انگلیسی و امریکائی، در دوره شاه انتشار یافتند: اسماعیل رائین سه جلد کتاب در معرفی اعضای لژها انتشار داد. او می گفت: جلد چهارمی را نیز نوشته است اما جرأت انتشار را ندارد و به امانت سپرده است بعد از مرگش منتشر شود. اما تا امروز، انتشار پیدا نکرده است. در برابر، فرماسونهای جانبدار سیاست انگلستان، فهرستی از اسامی اعضای لژهای ماسونی طرفدار امریکا را انتشار دادند.
• سر لشگر زاهدی و فرزند او و یکچند از افسران ارتش.
• حزب زحمتکشان مظفر بقایی و الشریف و بنکدار و پارسی و قوانینی و دیوشلی و افرادی نظیر میر اشرافی و...
• انجمن بسیار مشکوک و چند دسته حجتیه یا انجمن ضد بهائیت به رهبری شیخ محمود حلبی و فرهنگ ریمن نخعی و
• یکچند از روحانیان تحت رهبری دو آیت الله بهبهانی و کاشانی.
• فدائیان اسلام به رهبری نواب صفوی که با استفاده از عبد خدایی شهید دکتر فاطمی را ترور کرد و در کودتا ۲۸ مرداد نقش ثانوی جست و در دوره زاهدی، مدت چند ماه آزادی فعالیت پیدا کرد اما بعد از ترور ناموفق علا، سرانش دستگیر و اعدام شدند.
•گروههای تندروی با مرام نازی به رهبری کسانی چون:
• "جامعه مجاهدین اسلام" که شمس قنات آبادی آن را از طرف آیت الله کاشانی اداره میکرد. برخی از اعضای این گروهها با انجمن حجتیه و حزب زحمتکشان مرتبط بوده اند.
• افراد خانواده های مشکوک بهایی و یهودی تبار چون فرهنگ ریمن نخعی و اسپهبدی و...
• چماقداران وابسته و حقوق بگیران داخلی و خارجی به سر دستگی نظیر شعبان جعفری معروف به بی مخ و طیب حاج رضائی - در پی قیام ۱۵ خرداد ۴۲، توسط رژیم شاه اعدام شد و امیر موبور و رمضان یخی و...
از این گروه ها و اشخاص، گروه ها و اشخاص زیر در کودتای خرداد ۶۰ بر ضد منتخب اول تاریخ ایران، شرکت کردند:
ب - کودتا بر ضد اولین رئیس جمهور منتخب، سید ابوالحسن بنی صدر در سال ۱۳۶۰:
دست اندرکاران و گروههای شرکت کننده در کودتا – حامیان خارجی و دست نشاندگان داخلی آنها عبارتند از:
۱ – امریکا و انگلستان: در امریکا، ریگان ریاست جمهوری خود را از سازش پنهانی با خمینی و دستیاران او یافته بود و همانطور که مایکل لودین به وکیل دادگستری فرانسوی گفته بود که از سوی قطب زاده به کاخ سفید رفته بود، حکومت ریگان وجود خمینی و رژیم او را به سود منافع امریکا می دانست. به قول لودین، هم عامل ثبات کشور و هم مانع بسط نفوذ شوروی در ایران و منطقه و هم عامل صدور نفت به بازارهای دنیا بود. بعدها، در دادگاهی انگلیسی، آلن کلارک، وزیر دفاع انگلستان گفت: جنگ بسود انگلستان و غرب بود اسباب ایجاد و ادامه آن را فراهم کردیم. اسباب ایجاد جنگ را از راه بر انگیختن صدام به جنگ از سوئی و متلاشی کردن شیرازه ارتش ایران توسط ایادی بختیار و ملاتاریا از سوی دیگر، فراهم کردند. اما عامل ادامه جنگ خمینی و دستیاران او بودند.
۲- دخالت شوروی سابق در کودتا با حمایت آشکار از خمینی و کودتا و حمایت از طریق حزب توده به رهبری کیانوری. دانستنی است که سفیر روسیه نزد بنی صدر رفت و سه تقاضا داشت و قول می داد هرگاه او با این تقاضاها موافقت کند، از او در برابر رقبایش حمایت خواهند کرد. آن سه تقاضا عبارت بودند از:
۲ .۱– در باره طبقه نومانکلاتورا یا دیوان و فن سالاری دولتی که طبقه رانت خواران را تشکیل می دادند، در کارنامه خود چیزی ننویسد و در این باره سخنی نگوید.
۲.۲ – از جنبش مقاومت افغانستان حمایت نکند.
۲. ۳ – با پیمان امنیت خلیج فارس که شوروی پیشنهاد می کند، موافقت کند.
و چون او هیچیک از این سه پیشنهاد را نپذیرفت، حزب توده مأمور شد معلم حزب جمهوری اسلامی در ساختن شعار بر ضد بنی صدر و طراحی و اجرای کودتای خزنده بر ضد بنی صدر بگردد. حزب توده، فدائیان خلق را نیز با خود همسو کرد. این سازمان وقتی بخود آمد که زیر ضربات دولت کودتا بود.
۳ – حزب زحتمکشان به رهبری بقائی، عامل سیاست انگلستان و امریکا که در مجلس خبرگان، نقش مؤثری در به تصویب رساندن ولایت فقیه بازی کرده بود، در کودتای خرداد ۶۰ نیز، همچون کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ صاحب نقش شد. کسانی چون حسن آیت – جدا شده ولی همفکر بقایی و عامل نفوذی آن طرز فکر در حزب جمهوری اسلامی و ابراهیم اسرافیلیان و الشریف و سید احمد کاشانی و حاتمی و افراد نزدیک به ابراهیم اسرافیلیان نظیر مجتبی هاشمی ثمره و محمود احمدی نژاد و...
۴- انجمن بسیار مشکوک و چند دسته ای حجتیه یا انجمن ضد بهاییت خامنه ای و خزعلی و مصباح یزدی و جنتی و ناطق نوری و علی اکبر ولایتی و جواد مادرشاهی و حسین سجادی و برادران عبدخدایی و عبدالمجید دیالمه و مهدی کتیبه و سرهنگ اقارب پرست و فلسفی و شجونی و علی اکبر پرورش و مصطفی میر سلیم و... بخشی از اینان عامل نفوذی حجتیه در حزب جمهوری اسلامی بودند.
۵- روحانیت وابسته به قدرت و ثروت و همفکر با بیگانگان که برای باز سازی استبداد، خود را در اختیار خمینی گذاشته بودند. دانستنی است که خمینی خود جانبدار کودتا بر ضد مصدق بود و به قول فیلسوف گرانقدر فقید، مهدی حائری، در مورد کودتا، با آیت الله بهبهانی «همفکر» بود. خمینی خود نیز گفت: مصدق از اسلام سیلی خورد. او کودتای ۲۸ مرداد را سیلی اسلام توصیف کرد که بر بناگوش مصدق وارد شد. روحانیانی چون بهشتی و مصباح یزدی و هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی و محمد یزدی و مقتدایی و ریشهری و مهدوی کنی و... دستیاران خمینی در کودتا شدند.
۶- گروههای جمعیت موتلفه اسلامی یا همان فدائیان اسلام و حزب الله و تشکل های همسو و حزب جمهوری اسلامی ایران تحت حمایت و نظارت خمینی، به رهبری کسانی چون عسگر اولادی و محمد یزدی و محمد حسین بهشتی و سید علی خامنه ای و اکبر هاشمی رفسنجانی و اسدالله بادمچیان و مرتضی نبوی و محمد رضا باهنر و... برخی از اعضای این گروهها با انجمن حجتیه و حزب زحمتکشان مرتبط بوده اند.
۷ – سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی. از آنها، فعال ترین کس بهزاد نبوی بود. این سازمان دوبار منحل شد. یکبار در دوران خمینی و یکبار بعد از کودتای ۲۲ خرداد ۸۸. بهزاد نبوی و دیگر سران آن محکوم به زندان شدند.
۸ – افراد و خانواده مشکوک با سابقه تبار بهایی و یهودی نظیر حبیب الله عسگراولادی و «آیت الله» حائری شیرازی امام جمعه کنونی شیراز و روح الله حسینیان و حمید روحانی یا همان صادق زیارتی سنگسری و حسین شریعتمداری و محمود احمدی نژاد و...
۹ – ماسونهای قدیم و جدید، چه آنها که در داخل کشور بودند و چه آنها که در خارج کشور بودند. سالها بعد از کودتای خرداد ۶۰، فهرست اسامی ماسونها، در کتابها، انتشار یافت.
۱۰- بخشی از سپاه پاسداران و سران آن و نیز کمیته و دادگاه انقلاب و جهاد سازندگی. از سپاه، کسانی چون محسن رضائی و تهرانی و محسن رفیق دوست، فعال ترین ها بودند. کمیته تحت امر مهدوی کنی بود و آن دسته از افرادش نقش فعال داشتند که مجرمان در دوران شاه، بودند و بعد از سقوط آن رژیم، به عضویت کمیته ها در آمدند. جهاد سازندگی تحت سرپرستی ناطق نوری بود و دادگاه انقلاب را جلادانی چون محمدی گیلانی و لاجوردی و قدوسی در اختیار داشتند.
۱۱- چماقداران وابسته و حقوق بگیران وابسته به سرکردگی کسانی چون هادی غفاری و حاجی بخشی و حاج غلام و... بعد ها احمد جنتی سرپرست چماقدارانی شد که بر خود، «انصار حزب الله » و... نام نهادند.
۱۲ – پهلوی طلبها به سر دستگی بختیار که با همکاری رژیم صدام، کودتای نوژه را سازمان داد و سپس برانگیزنده حمله عراق به ایران شد.
مقایسه دو فهرست، این واقعیت را عیان می کند که گروههائی در هر دو کودتا نقش اصلی را داشته اند و توانسته اند گروهها و اشخاص دیگری را نیز با خود همراه کنند: روحانیان و نیروهای مسلح و حزبها و سازمانهای سیاسی عامل سیاست خارجی و چماقداران، همراه با قدرت خارجی، ۵ عامل اصلی دو کودتا را تشکیل می داده اند. از روحانیان، خانواده کاشانی و خمینی در هر دو کودتا شرکت داشته اند. الا این که در دومی، نقش اصلی را داشت و در اولی، طرفدار کودتا و بنا بر روایتی، حامل پیام بهبهانی به آیت الله بروجردی بود. از سازمانهای سیاسی، گروه بقائی در هر دو کودتا بود. در کودتای ۲۸ مرداد بخشی از ارتش در کودتا شرکت کرد و در کودتای خرداد ۶۰، بخشی از سپاه و دیگر «نهادهای انقلابی». حزب توده در هر دو کودتا صاحب نقش شد. الا اینکه در کودتای خرداد ۶۰ آشکار در کودتا شرکت کرد و بخشی از چپ را نیز در کودتا شرکت داد و جای اما و اگر نیز نگذاشت. از گروههای مذهبی، فدائیان اسلام این بار با نام جمعیت مؤتلفه و نیز ضد بهائی ها، در هر دو کودتا شرکت داشتند. اندیشه های راهنمای شرکت کنندگان در دو کودتا، برغم نایکسانی ظاهری، محتوائی مشابه داشتند: حزب توده به حزب رهبری کننده پرولتاریا قائل بود و خمینی به ولایت فقیه. آن بخش از حزب زحمتکشان که در کودتا شرکت کرد، هم از آغاز، دم از طرفداری ولایت مطلقه فقیه می زد. آن بخش از سپاه و «نهادهای انقلابی» که در کودتا شرکت کردند، مدعی جانبداری از ولایت فقیه بودند. مؤتلفه و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی هم دم از جانبداری از ولایت فقیه می زدند. ضد بهائی نیز، هم در دوره شاه و هم در دوره خمینی، روش دستیابی به قدرت از راه نفوذ در رژیم را می داشتند. برای همه این گروهها، قدرت را از آن خود کردن، مقدم بر همه چیز بود. این بود و هست که برای یافتن و یا حفظ قدرت، دستیار قدرت خارجی شدن را واجب می دانستند و میدانند.
امر بس مهم دیگر این که در هر دو کودتا، خانواده ها و گروههای روحانی و سیاسی که نقش اصلی را بازی کرده اند، با ایجاد روابط شخصی قدرت، تار عنکبوت روابط شخصی قدرت را بوجود آورده اند.
در هر دو کودتا، روسیه و امریکا و انگلستان نقش داشته اند. و رژیم عراق نیز. الا اینکه در کودتای ۲۸ مرداد، شاه نخست به عراق گریخت و پذیرائی شد. عراق غیر از این نقشی ایفا نکرد. اما کودتای خرداد ۶۰، بدون کودتای نوژه و سپس حمله عراق به ایران، بسیار مشکل انجام شدنی بود.
ج- کودتای ۲۲ خرداد ۱۳۸۸گرچه بر ضد یکی از دو جبهه رژیم بود، اما کودتائی بر ضد حاکمیت ملت نیز بود:
دست اندرکاران و گروههای شرکت کننده در کودتا و حامیان خارجی و دست نشاندگان داخلی آنها عبارت بوده اند از:
۱- حمایت آشکار روسیه از «انتخاب» احمدی نژاد. همراه با تبلیغات منفی بر ضد میر حسین موسوی. سفر احمدی نژاد بعد از کودتا به روسیه، از ناحیه روسیه مقبولیت بخشیدن به او و از سوی احمدی نژاد کسب بود.
۲ – کسانی در رأس رژیم که ادامه حیات رژیم را سیاست همکاری با شرق و ستیز آشکار و سازش پنهانی با غرب می دانند (سیاست یک طرفی مثبت) سازمان دهندگان کودتا بودند: خامنه ای و مجتبی فرزند و در بیت او، حسین طائب و سلیمی نمین و فیروزآبادی و حسین شریعتمداری و...این گروه با کشورهای چین و کره شمالی و سوریه و ونزوئلا و کوبا و بولیوی و نیکاراگوئه نیز از همان سیاست پیروی می کند.
۲- افراد حزب زحمتکشان همراه با افراد تغییر چهره یافته ای چون مجتبی هاشمی ثمره و کامران دانشجو و همچنین رابطینی چون مصطفی پور محمدی ( مرتبط با انگلیس ) و عبدالحمید مولانا ( مقیم امریکا) و هوشنگ امیر احمدی و... که با رحیم مشائی مرتبط هستند.
۳- انجمن بسیار مشکوک و چند دسته حجتیه در این دوران با سه طیف متمایز از جمله
• جناح آیت الله مصباح یزدی و جنتی و خزعلی و ...
• جناح سید علی خامنه ای و مادر شاهی و میر سلیم و فیروزآبادی و...
• جناح محمود احمدی نژاد و رحیم مشائی و هاشمی ثمره و ...
۴- روحانیت وابسته به قدرت و ثروت همچون خامنه ای و نوری همدانی و مکارم شیرازی و مصباح یزدی و محمد یزدی و ابراهیم رئیسی (مأمور قتل عام زندانیان در تابستان ۱۳۶۷) و احمد جنتی و ابوالقاسم خزعلی ومقتدایی و ...
۵- گروه تندروی «مذهبی»: در این دوره شامل انصار حزب الله و رایحه خوش خدمت به رهبری قدمی و حسین طائب و محمد رضا نقدی و حسین الله کرم و ... تحت نظارت سید علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد و احمد جنتی و ...
برخی از اعضای این گروهها با انجمن حجتیه و حزب زحمتکشان مرتبط بوده اند.
۶ – افرادی با خانواده مشکوک و با سابقه تبار بهایی و یهودی همچون روح الله حسینیان و حمید روحانی و حسین شریعتمداری و محمد علی رامین و حائری شیرازی و باند او و...
۷- بخشی از سپاه و واواک و نیروهای انتظامی: در کودتای اخیر، سپاه پاسداران و بسیج و نیروی انتظامی به فرماندهی سردارانی چون محمد علی جعفری و محمد رضا نقدی و احمدی مقدم و احمد رضا رادان و حسین طائب و حسین همدانی و علی فضلی و ...
۸- چماقداران و حقوق بگیران وابسته به رژیم: در این دوره کلیه نیروهای به اصطلاح خود سر وابسته به سپاه پاسداران و بسیج و نیروی انتظامی که همگی تحت رهبری و نظارت و فرماندهی فرمانده کل قوا، سید علی خامنه ای و فرزند بی کفایت او سید مجتبی خامنه ای و فرمانده نیروهای مسلح سید حسن فیروزآبادی عمل می کردند.
بخشی از سازمانهای سیاسی که در کودتای خرداد ۶۰ نقش داشتند، چون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و گرایشهائی از حزب جمهوری اسلامی – که در دوره خمینی منحل شد – قربانیان کودتا شدند.
بر اساس اسناد و مدارک و گفته ها، می کوشیم روابط گسترده میان این عوامل را شناسائی کنیم. امر مهمی که از مقایسه واقعی سه کودتا حاصل می شود، کم شدن نقش قدرت خارجی است. با وجود این، هر سه کودتا، یک واقعیت را به ایرانیان گوشزد می کنند: قدرت خارجی توانا به عمل در درون ایران نمی شود مگر وقتی که قدرت پرستان به آنها رجوع کنند.
د - پیوندهای مشکوک میان احزاب – گروهها و شخصیتها:
مطالعات انجام شده بر روی برخی اسناد – نقل قول های مستند و اخبار و اطلاعات مندرج در گفته ها و مصاحبه ها، وجود ارتباط میان اشخاص و گروه های سیاسی و روحانی و «مرامی» و «دینی» را مسلم می کند:
• ارتباط میان حزب زحمتکشان با مشکوک تباران و تشکیل دهندگان حزب جمهوری اسلامی.
• ارتباط میان حزب زحمتکشان با انجمن حجتیه
- ارتباط میان انجمن حجتیه با مشکوک تباران
- ارتباط میان روحانیون عامل کودتا با انجمن حجتیه و حزب زحمتکشان
- ارتباط میان نیروهای وابسته به همسایه شمالی و روحانیون عامل کودتا به خصوص در کودتای سال ۶۰
- ارتباط میان افسران نیروهای مسلح شرکت کننده در کودتا با انجمن حجتیه و حزب زحمتکشان
- ارتباط میان روحانیون حامی کودتا با عوامل کشورهای بیگانه
- ارتباط میان افسران نیروهای مسلح با مشکوک تباران
- ارتباط میان گروههای تند رو با حزب زحمتکشان و انجمن حجتیه
- روابط شخصی قدرت میان خانواده هائی که در کودتاها نقش محوری را بازی کرده اند.
- ارتباط قدرتهای خارجی امریکا و انگلستان و روسیه با استفاده از دولتهای محلی.
- عناصر مشترک در اندیشه های راهنما و هدف شرکت کنندگان درکودتا: همگی قدرت را هدف می شناخته اند و جانبدار دیکتاتوری ( فقیه، صالحان، پرولتاریا، ترقی خواهی ماسونی و غیر آن ) بوده اند. وجه مشترک دیگر این بیانهای قدرت اینست که بدون استثناء، بر تضاد بنیاد می گیرند و ویژگی ها مشترک زیر را نیز داشته اند و دارند:
• حزب توده که خود را صاحب مأموریت از طبقه کارگر می داند و حزب زحمتکشان به کنار، بقیه خود را تنها گروه هدایت شده از سوی خداوند می دانند و معتقدند که تنها خود و حامیانشان هستند که در آخرت رستگار می شوند و به همین دلیل خود را خواص می دانند و دیگران را عوام. آنها معتقدند که حکومت به آنها تفویض شده و تنها نیروی دارای بصیرت هستند. به برخی از نظرات آنها در مورد ولایت فقیه و قدرت او توجه کنیم:
- جنتی: «بعد از آل محمد امت حالت یتیمی را دارد که پدر ندارد و سفارش کردهاند که علما به جای امامان از آنها کفایت کنند و هدایت امت را بر عهده بگیرند مانند قیمی که بعد از پدر متکفل اداره امور ایتام است» (۱)
- آذری قمی:«ولی فقیه تنها نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف در اموال و نفوس مردم میباشد، بلکه اراده او حتی در توحید و شرک ذات باریتعالی نیز موثر است و اگر بخواهد میتواند حکم تعطیل توحید را صادر نماید و یگانگی پروردگار را در ذات و یا در پرستش محکوم به تعطیل اعلام دارد» (۲)
- جنتی: «ولی فقیه نسبت به جان و مال و ناموس مردم اختیار دارد. همان اختیاری که پیغمبر اکرم (ص) داشت. فقیه این مقام و ولایت را به منظور حفظ مصلحت امت دارد.» (۳)
- خمینی: «مردم ناقصاند و نیازمند کمالاند و ناکاملاند، پس به حاکمی که قیم امین صالح باشد محتاجند.» (۴)
- جنتی: «ملت به عنوان ایتام محسوب میشوند و عالمان در حکم قیم و والیان امر هستند که کار رسیدگی به تمام امور مردم را دارا هستند.» (۵)
خمینی:«ولایت فقیه واقعیتی جز قرار دادن و تعیین قیم برای صغار ندارد.» (۶)
- خامنهای: «اگر مسئله ولایت مطلقه فقیه که مبنا و قاعده این نظام است، ذرهاى خدشهدار شود، ما گره کور خواهیم داشت.» (۷)
- خمینی: « فقهای جامع الشرایط از طرف معصومین نیابت در تمام امور شرعی، سیاسی و اجتماعی دارند و تولی امور در غیبت کبیر موکول به آنان است» (۸)
- خزعلی:«این چه حرفى است که مىگویند اگر مردم خواستند، مردم چه کارهاند؟ مردم احکام خدا را اجرا مىکنند. مردم محترم و عزیزند اما براى اجراى احکام خدا، نه براى بر هم زدن احکام خدا.» (۹)
- غرویان: «مردم خوب می دانند که حکومت مال مردم نیست بلکه حکومت متعلق به خداست. در انتخابات و رفراندومها مردم برای بیعت با ولایت فقیه می روند نه برای تعیین حکم خدا» (۱۰)
- خمینی:«مخالفت با ولایت فقیه، مخالفت با اسلام است» (۱۱)
- خمینی:«ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آنها موجب تصدیق می شود و چندان به برهان احتیاج ندارد... اینکه امروز به «ولایت فقیه» چندان توجهی نمی شود و احتیاج به استدلال پیدا کرده، علتش اوضاع اجتماعی مسلمانان عموما و حوزه های علمیه خصوصا می باشد» (۱۲)
- خمینی: «اگر فقیه عالم و عادل بپاخاست و تشکیل حکومت داد، همان ولایتی را که پیامبر در امر اداره جامعه داشت دارا میباشد، و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند.) (۱۳)
- خمینی:«این توهم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص) بیشتر از حضرت امیر(ع) بود یا اختیارات حکومتی حضرت امیر(ع) بیش از فقیه است، باطل و غلط است." مکارم شیرازی: "خدا به ولی فقیه از طریق امام زمان (عج) اجازه داده که حکومت کند» (۱۴)
- جعفر سبحانی: «ولایت فقیه، پرتویی از ولایت امام زمان است» (۱۵)
- مصباح یزدی: «عناصر مزدور شیطانی را شناسایی کنید. هر جا آهنگ مخالفت با ولایت فقیه یا ولیفقیه ساز شده آن را خاموش کنید، اگر از روی نادانی است، برایش توضیح دهید و شبهه اش را رفع کنید، اگر از روی غرض ورزی است، او را خفه کنید.» (۱۶)
- خمینی:«حکومت که شعبهای از ولایت مطلقه رسولالله است، یکی از احکام اولیه اسلام است و مقدم بر تمام احکام نماز و روزه و حج.» (۱۷)
- مهدوی کنی: «ولایت فقیه محور اساسی انقلاب است. میگوئید مشروعیت ولایت فقیه از سوی مردم است؟ این حرفها چیست؟ از خودتان درآوردهاید؟ » (۱۸)
- بهشتی:«چرا جامعه عصر امام صادق جامعه صحیح و سالم اسلامی نبود؟ چون ولایت فقیه نداشت» (۱۹)
- خزعلی:«اطاعت از شاه با زور و سر نیزه باطل است، اما اطاعت از ولیفقیه واجب است.» (۲۰)
- مشکینی: «رهبر یا ولی فقیه را خدا منصوب میکند. ولی چون مردم قدرت تشخیص ندارند، نمی توانند او را پیدا کنند» (۲۱)
- نمازی:«ولایت فقیه ادامه ولایت فرزند امیرالمؤمنین است و به همین علت همه دشمنان از آن ناراحتاند، چرا که ولی فقیه عادل، منصوب ذات اقدس الهی است.» (۲۲)
- مصباح یزدی: «ولی فقیه در حکومت اسلامی مشروعیت خود را از خدا میگیرد» (۲۳)
- خمینی: «ولایت فقیه یک چیزی نیست که مجلس خبرگان درست کرده باشد. ولایت فقیه یک چیزی است که خدای تبارک و تعالی درست کرده است، همان ولایت رسولالله است» (۲۴)
- نمازی: «ولایت فقیه از عنایات عرش الهی است» (۲۵)
- خمینی:«من یک نفر آدمی هستم که از طرف شارع مقدس ولایت دارم.» (۲۶)
- خزعلی:«قانون اساسی میگوید قوای ثلاثه زیر نظر ولایت فقیه است. شما وقتی ولایت فقیه را قبول نداشته باشید ۲۰ میلیون که هیچ ۳۰ میلیون هم رای بیاورید تا این رای به تائید مقام ولایت نرسد معتبر نیست» (۲۷)
- مصباح یزدی:«مخالفت با ولی فقیه، مخالفت با امامان و در حقیقت شرک به خدا است» (۲۸)
- خمینی:«مخالفت با ولایت فقیه، تکذیب ائمه و اسلام است.» (۲۹)
و...
باورهای خود را آسمانی و عقلی می دانند و بر آن پای می فشارند. کلیه ادیان و باورهای غیر از باور خود را غیر عقلی و معاند دانسته و معتقدند که پیروان آنها رستگار نخواهند شد:
- هر حکومتی به جز حکومت خود را، ناحق می دانند و مدعیند حکومتشان ادامه دهنده راه ائمه می باشد.
- استفاده از کلیه اموال و انفاس عمومی را حق خود می دانند و خود را بر جان و مال و ناموس مردم حاکم می پندارند.
- برای حفظ «نظام مقدس» قتل و ترور و دروغ و بهتان و فریب را مجاز می دانند.
- عموما در رابطه با مردم به گونه ای دیگر صحبت می کنند و در میان خود به شکلی دیگر و در تلاش هستند تا مردم از پندار و کردار آنان کمتر آگاهی یابند.
- با گسترش علوم جدید و به خصوص علوم انسانی از جمله حقوق – روانشناسی – مدیریت – جامعه شناسی و... مخالف بوده و در تلاش حذف یا تغییر محتوای آن هستند.
- کلیه نظریات فلسفی و اجتماعی و روانشناسی و.. را جز نظرهای تأیید کننده استبداد فراگیر را باطل می خوانند. گرچه پیرو ارسطو هستند اما در قدرت پرستی، حد نمی شناسند.
- با عرفان و تصوف و دیگر باورها به شدت برخورد کرده و مکانهای نیایش آنها را تخریب یا به تصرف خود در می آورند.
- با معتقدان به اهل تسنن به شدت مخالف هستند و سالهاست که در رابطه با آنان رفتار با دشمن را می کنند. به درگیری های ابتدای انقلاب در کردستان و گنبد و خوزستان و اخیرا در سیستان و بلوچستان، دو طرف، رنگ مذهبی می دهند. ممانعت از خروج رهبران اهل تسنن و مخالفت با ساخت مسجد در تهران و برگزاری نماز جمعه آنان و ترور برخی رهبران مذهبی و عدم واگذاری پست های میانی به آنان و... گوشه هایی از شیوه های برخورد با اهل تسنن در سالهای بعد از انقلاب می باشد. در زمان آیت الله منتظری تا حدی تلاش بر وحدت میان شیعه و سنی بود اما با حضور دولت جدید که هماهنگ با اعتقادات حجتیه ای رهبری می باشد دیگر از وحدت خبری نیست.
- آنها به شدت اقتدار گرا و انحصار گرا هستند و حضور دیگران را در حاکمیت به هیچ وجه نمی پذیرند حتی به دوستان سابق خود در این امر نیز رحم نمی کنند و از قاعده تقسیم به دو و حذف حذف شونده پیروی می کنند.
- به شدت با حاکمیت نیروهای ملی مخالف بوده و در صورت حاکمیت و استقرار آنان با توسل به هر خیانت و جنایتی در کودتا بر ضد آنان شرکت می کنند.
- مخالفت شدید با دکتر مصدق و مهدی بازرگان و ابوالحسن بنی صدر و اخیرا میر حسین موسوی با آنکه موسوی در رژیم بوده است و صلاحیتش را برای نامزد ریاست جمهوری شدن، تأیید کردند، ناشی از قدرت پرستی کور آنها است.
- حامی روحانیان طرفدار استبداد دینی از آیت الله فضل الله نوری تا کاشانی و خمینی و اینک خامنه ای بوده اند و هستند.
- دشمن بیان آزادی هستند. دشمن ولایت جمهور مردم هستند. دشمنی آنها با کسانی چون دکتر محمد مصدق و دکتر حسین فاطمی و دکتر شریعتی و آیت الله طالقانی و بنی صدر و مهندس بازرگان و منتظری بخاطر ناسازگاری طرز فکر آنها با استبداد فراگیرشان است.
• افراد گروهها و احزاب ذکر شده با واسطه یا بی واسطه به صورت مخفی یا علنی با یکدیگر ارتباط داشته و در برابر افراد و گروههای مقابل به صورت هماهنگ عمل می نمایند:
- افراد گروههای مورد نظر در ارتباط با یکدیگر معمولا کلیه پست ها و مناصب امنیتی و اطلاعاتی و نظامی و سیاسی و اقتصادی و ... را در اختیار خود دارند و باندهای مافیایی تشکیل می دهند چگونگی قرار گرفتن افراد در این مقامات در طول سالهای گذشته تا به حال موید این امر می باشد.
• افراد و گروههای مختلف شریک در کودتاها عموما مناصب زیر را در اختیار داشته اند:
۱- کلیه افراد مورد نظر در مقامات روحانی و نظامی و امنیتی و اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی قرار داشته اند.
۲- در مقامات مختلف جابجا شده اما همواره صاحب مقام باقی مانده و در ارتباط با یکدیگر بوده اند.
۳- عقیده را وسیله برای ماندن در قدرت می دانند و بنا بر اقتضا تغییر می دهند.
۴- اصرار بر پنهان کاری دارند. سوابق خویش را پنهان می کنند. وقتی صاحب مقام می شوند، مرموز تر نیز می گردند.
۵- اشخاص و اعضای گروهها تا قبل از انقلاب با ساواک و بعد از انقلاب با واواک مرتبط بوده اند.
۶ - از بعد از انقلاب برخی از افراد و اعضای این گروهها بر مراکز اسنادی کشور مدیریت داشته و دارند.
در ادامه این مطالعه، ارتباطات میان روحانیون با انجمن حجتیه و حزب زحمتکشان و گروههای مشکوک تبار و بیگانگان مورد توجه قرار می گیرد.
قبل از ورود به ارتباطات، انجمن حجتیه و حزب زحمتکشان را معرفی می کنیم:
http://enghelabe-eslami.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر