۱۳۸۹ دی ۲۰, دوشنبه

مارهای افسرده و خاکِ سرد انتقام

نوشته ای از علی اکبر هاشمی رفسنجانی بهرمانی به بهانه نوزده دی


توهین و تهمت به كسانی كه جایگاهی در قلوب مردم یك سرزمین یا پیروان یك آیین الهی دارند، شیوه همیشگی كسانی است كه پایه‌های قدرت خویش را بر تارهای عنكبوتی بنا نهاده‌اند و شگفتا در تاریخ بسیار دیدیم و شنیدیم كه حاكمان ناحق بسیاری، برای بقای خویش به این شیوه نخ‌نما تمسك جستند و هر‌بار نیز آفتاب حقیقت از پس ابر توهین و تهمت بردمید و اساس شب‌پرستان را درنوردید، اما اذناب جور به این میراث اجدادی خویش پایبندند.

فراز و فرود تاریخ و تهمت و توهین طاغوتیان در حق حق‌گویان را در 1400 سال گذشته می‌دانید و به رسم ایجاز، به تاریخ معاصر ایران، به عنوان ام القرای جهان اسلام می‌پردازم كه سلطنتی به شیوه اشراف مكه و مدینه در اندیشه شوم حكومت موروثی به شیوه دیكتاتوری و استبدادی داشت.

مردی از قبیله اهل بیت(علیهم‌السلام) علم مبارزه ضدطاغوت را هرچند گروهی در آن مقطع پرچم ضلال می‌دانستند، برافراشت و در طول 17 سال با زبرالحدیدهایی كه داشت، مردم را به میدان آورد.

اگر در نقطه آغاز مبارزه، رژیم پهلوی با كشتار بی‌رحمانه در 15 خرداد 42 و تبعید امام و حبس مبارزان، تسمه از گرده مردم كشید و به قول خویش زهر چشم گرفت، اما آن آتش، زیر خاكستر نهان بود و هر ‌ازچند گاهی انفاس قدسیه امام(ره) در بیانیه‌ها و روشنگری‌های مبارزان در سخنرانی‌ها، بر آن می‌دمید و در گذر زمان به سال 1356 رسیدیم.

رژیم پهلوی براساس اطلاعات میدانی ساواك كه بعضاً تا عمق خانواده‌ها نیز نفوذ داشت، مانند سران مشرك قریش، پی به عجز خویش در مقابله با اقبال روزافزون مردم به امام و نهضت روحانیت برد و در همان سال، دو سیاست را برای ترور فیزیكی و شخصیتی امام پی گرفت.

برای ترور فیزیكی نور چشم امام، حاج آقا مصطفی خمینی را در آبان ماه 1356 نشانه گرفتند تا امام را از ادامه مبارزه مأیوس كنند. اما وقتی استواری امام را در تداوم مبارزه و صلابت مردم در حمایت از امام دیدند، در دی ماه همان سال سیاست ترور شخصیتی امام را در دستور كار خویش قرار دادند و مقاله‌ای سراسر توهین و تهمت به امام را در روزنامه اطلاعات منتشر كردند كه به اعتراف دوست و دشمن، اتفاقات پس از آن، سقوط رژیم پهلوی را در سراشیبی تسریع نهاد.

مردم همه شهرهای ایران، به خصوص مردم شهر قم كه امام را با همه سوابق می‌شناختند، چون آتشفشانی به خروش آمدند و اگرچه در 19دی در خیابان‌های قم در خون خویش غلتیدند، اماگدازه‌های خشم و نفرت خویش را بر كاخ پوشالی و سست بنیاد پهلوی ریختند.

همراهی پیر و جوان و زن و مرد قم با طلبه‌ها، فضلا، علمای بیدار و مراجع بزرگوار برای دفاع از حقانیت وجود یك سید جلیل‌القدر از سلاله پاكان ثابت كرد كه تقدیر الهی در قرار دادن مضجع شریف حضرت معصومه(س) در قم و بعدها تأسیس حوزه علمیه در این خطه از جغرافیای وسیع ایران بی‌حكمت نبوده است.

مردم قم در 19 دی 1356 با خون خویش درختی را آبیاری كرده‌اند كه سالها پیش خون مردم تهران و كفن‌پوشان ورامین و خود قم در پای نهال آن ریخته شده بود. درختی كه شاگردان امام در طول 15 سال تبعید رهبر خویش با تحمل مرارت‌های شكنجه و زندان نگذاشتند شاخه‌های انحرافی بر آن رشد نماید، درختی كه یك سال پس از قیام خونین مردم قم با عنوان «جمهوری اسلامی» ثمر داد. درختی كه در سالهای پس از پیروزی، تثبیت و تداوم خویش با حضور مردم و اهدای خون جوانان در دفاع مقدس، سایه گستر شده است.

اینك 30 سال از پیروزی انقلاب اسلامی می‌گذرد و بقایای فكری دین‌زدایی و روحانیت‌ستیزی كه در بهار هوشیاری مردم ایران، چون مارهای افسرده سر در خاك انتقام فرو برده بودند، در پاییز بداخلاقی‌های سیاسی و اختلافات سلیقه‌ای، پوست‌اندازی كرده و سر برآورده‌اند و خاكریز به خاكریز جلو می‌آیند و شاهدیم كه پس از توهین و تهمت به سران روحانی عرصه سیاست در 30 سال گذشته، به فضلا، علما و مراجع قم رسیده‌اند.

تأسف‌آور است كه این بار برای توهین و تهمت، لباس رشیدی مطلق‌ها را درآورده و خرقه دوستی و ارشاد پوشیده‌اند، رندانه با چراغی كه دروغ را اخلاق، تهمت را مبارزه و توهین را جهاد می‌دانند، مزوّرانه پشت خاكریزی پناه گرفته‌اند كه مطمئناً آخرین و بالاترین هدف آنها خواهد بود

هیچ نظری موجود نیست: