اخبار حوزه
.
خبرهایی درباره ملاقات آیات عظام موسوی اردبیلی و شبیر زنجانی به منظور هجرت از حوزه قم به حوزه نجف اشرف
دفتر آيت الله العظمى منتظرى : طى روزهاى گذشته دو تن از مراجع عظام تقليد، حضرت آيت الله العظمى موسوى اردبيلى و حضرت آيت الله العظمى شبيرى زنجانى با آيت الله العظمى منتظرى ديدار كردند. در اين ديدار كه در دهكده خاوه ار توابع شهر قم (محل سكونت تابستانى آيت الله العظمى منتظرى ) صورت گرفت ، فقهاى ثلاث پيرامون مسائل فقهى و سياسى روز تبادل نظر كردند. همچنين در اين ديدار آيت الله العظمى منتظرى به خاطر حادثه رانندگى كه براى آيت الله العظمى شبيرى زنجانى پيش آمده و منجر به مصدوميت معظم له از ناحيه پا شده ، از خداوند طلب شفاى عاجل و كامل نمودند.
خبرهایی درباره ملاقات آیات عظام موسوی اردبیلی و شبیر زنجانی به منظور هجرت از حوزه قم به حوزه نجف اشرف
دفتر آيت الله العظمى منتظرى : طى روزهاى گذشته دو تن از مراجع عظام تقليد، حضرت آيت الله العظمى موسوى اردبيلى و حضرت آيت الله العظمى شبيرى زنجانى با آيت الله العظمى منتظرى ديدار كردند. در اين ديدار كه در دهكده خاوه ار توابع شهر قم (محل سكونت تابستانى آيت الله العظمى منتظرى ) صورت گرفت ، فقهاى ثلاث پيرامون مسائل فقهى و سياسى روز تبادل نظر كردند. همچنين در اين ديدار آيت الله العظمى منتظرى به خاطر حادثه رانندگى كه براى آيت الله العظمى شبيرى زنجانى پيش آمده و منجر به مصدوميت معظم له از ناحيه پا شده ، از خداوند طلب شفاى عاجل و كامل نمودند.
1388/5/5
رایزنی مراجع تقلید و علما برای هجرت به نجف اشرف
.در همین راستا یک منبع آگاه پس از اعلام این خبر به پایگاه خبری "شیعه آنلاین"، گفت: پیشبینی میشود این مراجع تقلید عظام وعلما، طی چند روز آینده، تصمیمی جدی در این باره بگیرند.گفتنی است به نظر میرسد برخی تصمیمات اخیر در تعیین بعضی افراد در پستهای ارشد دولتی، که با مخالفت مقام معظم رهبری نیز مواجه شد، خشم شدید مراجع تقلید و علما را برانگیخته و احتمالا موجب اتخاذ چنین تصمیمی شده است. این منبع آگاه همچنین گفت: اخبار موجود حاکي از آن است که حوزه نجف و مراجع تقلید این شهر نیز آمادگی خود را برای استقبال از این مراجع و علما، اعلام کرده اند
پیوند مطلب: http://www.shia-online.ir/article.asp?id=6398
ریاست صدا و سیما در برابر باند مافیایی "مجتبی ذوالنوری" به نفع "اسلام ناب محمدی" موضع گرفت
.
امروز ، روز ریزش است. به گواهی اعداد و ارقام
.
امروز ، روز ریزش است. به گواهی اعداد و ارقام
.
یکی از این ریزشیها "انصار نیوز " است که نوشته
آیا رفتار این روزهای احمدینژاد مانند «تسو» نیست که پس از به قدرت رسیدن، مخالفان خود را یکی پس از دیگری به قتل رسانده و از سر راه برمیداشت؟مسأله دیگری که در کنار برکناریها جای طرح دارد، انتصابات آقای احمدینژاد است. حضرت امام قدس سره الشريف درباره جایگاه تنفیذ رأی مردم به رئیسجمهور منتخب توسط ولیفقیه میفرمایند«ولایت فقیه اگر در کار نباشد، طاغوت است اگر به امر خدا نباشد. رئیسجمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است؛ وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی کسی نصب شود
«اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا یا طاغوت. یا خداست یا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئیسجمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است؛ وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود.»براین اساس، انتصابهای این روزهاي آقای احمدینژاد برای دولت دهم، چه مشروعیتی دارد؟حضرت آیت الله علم الهدی فرمودند «انتصابات قبل از تنفیذ مقام ولایت، خلاف شرع و غیرقانونی است.»این عزل و نصبها چه تناسبی با ولایتمداری آقای احمدینژاد دارد؟آیا آقای احمدینژاد مطمئن است رأی ایشان توسط ولی فقیه تنفیذ خواهد شد؟آیا انتصابهای پیش از تنفیذ و تحلیف، - در عین بدعت- دهن کجی به ارکانی از نظام همچون رهبری و مجلس نیست؟آیا وظیفه قانونی رهبری و مجلس ایجاب نمیکند که هم با صراحت در مقابل بدعتهای اینچنینی ایستاده و هم از به قدرت رسیدن افراد بیکفایت یا کسانی که ممکن است شایستگیشان را از دست داده باشند، جلوگیری نمایند؟!ولی فقیه نیز ممکن است شایستگی خود را از دست دهد تا چه رسد به دیگران!حضرت زهرا - سلام الله علیها- در خطبهای پس از غصب خلافت مولا میفرمایند: «اكنون اين شتر شيرده خلافت را بگيريد و ببريد و به ناحق غصب كنيد؛ اما بدانيد كه پاى شتر خلافت و فدك مجروح است و پشت وى زخم و غبار و ننگ آن تا هميشه باقى است
«اگر چنانچه فقیه در کار نباشد، ولایت فقیه در کار نباشد، طاغوت است. یا خدا یا طاغوت. یا خداست یا طاغوت، اگر به امر خدا نباشد، رئیسجمهور با نصب فقیه نباشد، غیرمشروع است؛ وقتی غیرمشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعت طاغوت است؛ وارد شدن در حوزه او وارد شدن در حوزه طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود.»براین اساس، انتصابهای این روزهاي آقای احمدینژاد برای دولت دهم، چه مشروعیتی دارد؟حضرت آیت الله علم الهدی فرمودند «انتصابات قبل از تنفیذ مقام ولایت، خلاف شرع و غیرقانونی است.»این عزل و نصبها چه تناسبی با ولایتمداری آقای احمدینژاد دارد؟آیا آقای احمدینژاد مطمئن است رأی ایشان توسط ولی فقیه تنفیذ خواهد شد؟آیا انتصابهای پیش از تنفیذ و تحلیف، - در عین بدعت- دهن کجی به ارکانی از نظام همچون رهبری و مجلس نیست؟آیا وظیفه قانونی رهبری و مجلس ایجاب نمیکند که هم با صراحت در مقابل بدعتهای اینچنینی ایستاده و هم از به قدرت رسیدن افراد بیکفایت یا کسانی که ممکن است شایستگیشان را از دست داده باشند، جلوگیری نمایند؟!ولی فقیه نیز ممکن است شایستگی خود را از دست دهد تا چه رسد به دیگران!حضرت زهرا - سلام الله علیها- در خطبهای پس از غصب خلافت مولا میفرمایند: «اكنون اين شتر شيرده خلافت را بگيريد و ببريد و به ناحق غصب كنيد؛ اما بدانيد كه پاى شتر خلافت و فدك مجروح است و پشت وى زخم و غبار و ننگ آن تا هميشه باقى است
بیانیه صریح محمدضرغامی برعلیه باند ذوالنوری
.
جام جم آنلاين: از جنگ و قصههاي آن گفتن ، آن هم اين موقع بلاخيز و نيز وقت بلاسوز چه حكايتي است؟وقتي كه با چشمي اشك و ديگري خون، غمنامه جانسوز همسري از تبار ياران شهيد را ميخوانم دلم سخت طوفاني است و چشمانم باراني. شبهاي پادگان اللهاكبر، شبهاي دوكوهه، غروبهاي گلف و زمين داغ و آسمان پر از فتنه و ذهن پر از تلواسههاي دائم ماندن و يا رفتن ياران.چه كسي پناه آن جان پناهان بود. آن غزلوارههاي ناب مردانگي و بينيازي كه بودن را عزت بخشيدند و خوشنام و گمنام رفتند تا ميراثخواران منفعتطلب و ناآگاه و زشتگو بر شما بتازند و فكر كنند كه لب ريختههاشان نصاب بهشت است و جهنم.تبار شما را ميشناسم از مهدي و حميد باكري و همت و خرازي و صياد شيرازي تا بروجردي و كاظمي و باقري و متوسليان و داوود كريمي و تا ... و كيست كه به اين مدعيان بگويد كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها؟! و بياختيار يادم افتاد كه در قحط سال هيزم، انقلابيون كه پايشان كنار شومينه هنگام صرف قهوه عصرانه سوخت در پايان قائله مستنطق ما شدند كه هنگام انقلاب كجا بودند؟ و اين حكايت روايت تابسوز همه دورانها بوده است و انگار بنا است بماند.با بغض ميپرسم حال شما در شب عمليات كدام بود. عشق آميخته با ترس و يا بيم ممزوج با كمالطلبي و استعلاجويي و چه كسي ميداند حال شما همسران شهدا كدام بود؟ شما ياران شهدا كه داغ شقايق ديدهايد.كدام حالت وصف شما بود اي زينبيان زمانه در هنگامه عمليات والفجر، محرم، مسلم تا مرصاد و كدام خواهد بود تا چه ميدانم در چه روزي و عملياتي ديگر.اينك چه شده كه درد و داغ شما را و نالهتان را به آسمان بردهاند و چنان به خشمتان آوردهاند كه به درد مينويسيد «من همسر شهيد باكري هستم.»مگر آفتاب، مگر آب، مگر آبرو بايد از خود بگويد.آنگونه كه همت را و حميد و متوسليان را ميشناسم اينان را يادم نميآيد. كجاي جنگ و چه وقت جنگ بودهاند. اين صداهاي مبهم چيست كه تا اين هنگام عمر به گوشم نرسيدهاند، من كه در غروب فاو ميخواندم: عصر عاشورا زينب كبري ميدهد ما را درس جانبازي.شهادت ميدهم به يا زهراهاي مطهر و عطر معطر جنگ كه اگر شما نبوديد ياران ما كه جهان تنگشان بود چنين شيراوژن به جبهه خصم نميشتافتند و اينكه ميگويند اگر ياران رفتند زندگي را زمين بگذاريد چه حرفي است اينان مگر جوكيان هندند كه ميگويند اگر مرد از دار دنيا رفت زن هم بايد بميرد و ...بدا به حال ما كه مانديم و ديديم روزگار پوستين وارونه پوشيدن احكام و مسلمات دين از سوي جماعتي طلبكار و مدعي تازه از راه رسيده كه بر همسران ياران ما بيمحابا ميتازند.باشيد سرافراز به نام، بمانيد در مسير تابناك اسلام ناب محمدي (ص) راه منير يارانمان را همچنان سربلند، شجاع و فاطمي ادامه دهيد كه ميدهيد. به همين سادگي
جام جم آنلاين: از جنگ و قصههاي آن گفتن ، آن هم اين موقع بلاخيز و نيز وقت بلاسوز چه حكايتي است؟وقتي كه با چشمي اشك و ديگري خون، غمنامه جانسوز همسري از تبار ياران شهيد را ميخوانم دلم سخت طوفاني است و چشمانم باراني. شبهاي پادگان اللهاكبر، شبهاي دوكوهه، غروبهاي گلف و زمين داغ و آسمان پر از فتنه و ذهن پر از تلواسههاي دائم ماندن و يا رفتن ياران.چه كسي پناه آن جان پناهان بود. آن غزلوارههاي ناب مردانگي و بينيازي كه بودن را عزت بخشيدند و خوشنام و گمنام رفتند تا ميراثخواران منفعتطلب و ناآگاه و زشتگو بر شما بتازند و فكر كنند كه لب ريختههاشان نصاب بهشت است و جهنم.تبار شما را ميشناسم از مهدي و حميد باكري و همت و خرازي و صياد شيرازي تا بروجردي و كاظمي و باقري و متوسليان و داوود كريمي و تا ... و كيست كه به اين مدعيان بگويد كجا دانند حال ما سبكباران ساحلها؟! و بياختيار يادم افتاد كه در قحط سال هيزم، انقلابيون كه پايشان كنار شومينه هنگام صرف قهوه عصرانه سوخت در پايان قائله مستنطق ما شدند كه هنگام انقلاب كجا بودند؟ و اين حكايت روايت تابسوز همه دورانها بوده است و انگار بنا است بماند.با بغض ميپرسم حال شما در شب عمليات كدام بود. عشق آميخته با ترس و يا بيم ممزوج با كمالطلبي و استعلاجويي و چه كسي ميداند حال شما همسران شهدا كدام بود؟ شما ياران شهدا كه داغ شقايق ديدهايد.كدام حالت وصف شما بود اي زينبيان زمانه در هنگامه عمليات والفجر، محرم، مسلم تا مرصاد و كدام خواهد بود تا چه ميدانم در چه روزي و عملياتي ديگر.اينك چه شده كه درد و داغ شما را و نالهتان را به آسمان بردهاند و چنان به خشمتان آوردهاند كه به درد مينويسيد «من همسر شهيد باكري هستم.»مگر آفتاب، مگر آب، مگر آبرو بايد از خود بگويد.آنگونه كه همت را و حميد و متوسليان را ميشناسم اينان را يادم نميآيد. كجاي جنگ و چه وقت جنگ بودهاند. اين صداهاي مبهم چيست كه تا اين هنگام عمر به گوشم نرسيدهاند، من كه در غروب فاو ميخواندم: عصر عاشورا زينب كبري ميدهد ما را درس جانبازي.شهادت ميدهم به يا زهراهاي مطهر و عطر معطر جنگ كه اگر شما نبوديد ياران ما كه جهان تنگشان بود چنين شيراوژن به جبهه خصم نميشتافتند و اينكه ميگويند اگر ياران رفتند زندگي را زمين بگذاريد چه حرفي است اينان مگر جوكيان هندند كه ميگويند اگر مرد از دار دنيا رفت زن هم بايد بميرد و ...بدا به حال ما كه مانديم و ديديم روزگار پوستين وارونه پوشيدن احكام و مسلمات دين از سوي جماعتي طلبكار و مدعي تازه از راه رسيده كه بر همسران ياران ما بيمحابا ميتازند.باشيد سرافراز به نام، بمانيد در مسير تابناك اسلام ناب محمدي (ص) راه منير يارانمان را همچنان سربلند، شجاع و فاطمي ادامه دهيد كه ميدهيد. به همين سادگي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر