مصباح یزدی نمیفمهد که
کار اجرایی و نماز جماعت با هم فرق دارند
وقتی احمق سفسطه گری مثل مصباح شیطان پرست
وارد معقولات میشود باید به دهانش زد و او را سرجایش نشاند
مصباح يزدی اخیرا زنجیر پاره کرده و در شرح خطبه فدکیه وارد مباحثی خارج از صلاحیت و ظرفیت مغزی خودش شده، یعنی وارد مباحث عقلانی شده
او که به کباده کشی و میانداری در زورخانه جاهلان صاحب زنگ و صلوات است برای معارضه با اسفندیار رحیم مشائی به محموداحمدی نژاد پریده و اظهارات او را به باد نقد گرفته که چرا در موضوعهایی از قبیل حجاب، مخالف سرکوب خیابانی و موافق کارفرهنگی است. مصباح قداره بند که اصولا دشمن فرهنگ و" اعدا عدوِّ" کارفرهنگی است به ریشه یابی کارهای فرهنگی دست زده و از زبان شاگرانش ( مثل حسن فیروز آبادی معلوم الاحوال) میگوید ریشه این کارهای فرهنگی برمیگردد به "ناتوفرهنگی" موسسه بیلدربرگ ، و مشائی عامل این موسسه است که از بیست سال پیش در نظام اسلامی بطور مخفیانه نفوذ داده شده و جاسازی گشته
مصباح یزدی در مخالفت با کار فرهنگی و برای سدکردن اقدامات اسفندیار رحیم مشائی به تفسیر صددرصد نادرستی از آیه شریفه "لااکره فی الدین" هم دست میزند که دلیل دیگری بر بدطینتی و احوال وخیم و بینه ای روشن بر بی ایمانی ا واست میشود. خلاصه و چکیده دعاوی وخامتبار مصباح یزدی – که عین اظهارات این "خادم الشیطان" لعین در شبهای چهارشنبه و پنجشنبه در دفتر مقام رهبری در شرح خطبه فدکیه حضرت فاطمه الزهراء علیها السلام است- به قرار زیر است
چکیده سخنرانیهای مصباح
امروزه شايد ديده باشيد، که کسانی که با حکومت ولايت فقيه، موافق نيستند و با آن مخالفت می کنند، می گويند قرآن گفته است، "لا اکراه فی الدين"، پس حکومت حق ندارد مردم را به کاری الزام کند، در حالی که "لا اکراه فی الدين" برای پذيرفتن اصل دين است و قوامش به ايمان قلبی است
همانطور که گفته شد، ايمان قلبی را با زور نمیتوان ايجاد کرد، چرا که اکراه بردار نيست، اما اگر کسانی دين را قبول کردند، ديگر از "لا اکراه فی الدين" عبور کردند؛ حال برای اجرای احکام دينی و اجتماعی مجری و مسئول می خواهد و اين مسئله يک مسئله جديدی است. کسانی که گفتند، مسلمان هستيم و میخواهيم که احکام اسلامی را اجرا کنيم؛ کار اجرايی و مديريت هم امام میخواهد. حالا که در ایران مردم با امام خويش بيعت کرده اند و جامعه اسلامی تشکيل شده و "حکومت حق" تحقق پيدا کرده است، اگر کسی مخالفت کند، بايد با او برخورد کرده و او را سرجايش نشاند ... اين جا جايی نيست که بگوييم کار فرهنگی انجام دهيم. کار خصوصی بحث جدايی است، اما در اين جا نمیتوان گفت "لا اکراه فی الدين" است، یا نمیتوان گفت آزادی و دموکراسی و حقوق بشر است، چرا که در اين جا ديگر اين حرفها نيست. اسلام، احکامی دارد و کسانی که مسلمان شدند و اين احکام را قبول کردند، بايد به اين احکام تن در دهند... اگر حاکم اسلامی ياور داشت، بايد کمر را محکم ببندد، و احکام اسلامی را دقيقا اجرا کند و در اين جا ديگر بحث دموکراسی، آزادی و حقوق بشر جايی ندارد؛ پس "لا اکراه فی الدين"، برای پذيرش اصل دين است
متأسفانه بعضی از اندیشمندان معروف مسلمان، به تفکرات کثرتگرایی و پلورالیسم دینی گرایش پیدا کردهاند. حرف اینها این است که" در روح همه ادیان، گرایش به معنویت وجود دارد و چیزی که مهم است همین معنویت است که بشر به آن نیاز دارد؛ چرا که انسانها با درک معنویت، و دل بستگی به آنها، از این قیدهای مادی رها میشوند." این تفکرات سابقهای به مدت چند قرن دارد و از زمان فراماسونریها تقویت شد که شعارش برابری و برادری بود، اما معنی اصلیاش این بود که ادیان با هم فرقی نمیکند و هیچ کدام بر دیگری برتری و ارجحیت ندارد.
متأسفانه امروزه هم چنین نغمههایی، گاهی در مقامات رسمی هم به گوش میرسد و میگویند که باید بر ارزشهای مشترک دینی تکیه کرد و آنها را مطرح کرد. باید برابری، عشق به همه انسانها، عدالت و ... مطرح شود و دیگر سخنی از خداپرستی نشود، که این به شعار فراماسونریها خیلی نزدیک و با منطق پلورالیسم مذهبی خیلی سازگاری دارد.
ما باید احتیاط کنیم، نشود یک وقتی، بعد از چند سال معلوم شود که از بیست سال قبل، دست بیگانگان یک مهرهای را در درون دستگاههای ما قرار داده است
اما جواب آشنایان اسفندیار رحیم مشائی
به سفسطه های مصباح شیطان پرست لعین
شاگردان اسفندیار رحیم مشائی در جواب مصباح شیطان پرست این چنین ایرادی گرفته اند
آنجا که آقای مصباح یزدی میگوید "کسانی گفتند، مسلمان هستيم و میخواهيم که احکام اسلامی را اجرا کنيم؛ کار اجرايی و مديريت هم امام میخواهد. حالا که در ایران مردم با امام خويش بيعت کرده اند و جامعه اسلامی تشکيل شده و "حکومت حق" تحقق پيدا کرده ... ". سفسطه میکند. زیرا هر احمقی میداند که کار اجرائی نیاز به "امام" ندارد، نیاز به " مدیر مُدبّر" دارد. اشکال کار آقای مصباح این است که بین "کار اجرائی" و "نماز جماعت" فرق نمیگذارد. ما به آقای مصباح یزدی یادآوری میکنیم که "کاراجرائی" مثل خواندن " نمازجماعت" نیست که محتاج "امام" باشد. مگر نمیدانی که حتی گرداندن امور یک سمسار فروشی مندرس هم محتاج یک مدیر مجرب و خبره است، چه برسد به مملکتداری و اداره یک جامعه هفتاد و چند میلیونی در جهان متلاطم امروزی!؟؛
عده ای دهاتی بیسواد و فقیر از میان اقشار تهیدست از دهات و روستاهای ایران به قم میروند و عمامه برسرشان گذاشته میشود و بعد از حضور در چند جلسه سخنرانی شاگردان مصباح یزدی یا خود او، اجازه امامت جماعت به آنها داده میشود و آنها را به روستاهای دور دستشان به عنوان مُبّلغ و مسأله گو باز میگردانند. حالا مصباح یزدی ملعون مخاطبانش را اغوا میکند و این گونه سفسطه میکند که همانطور که در کارخانه آخوندک سازی قم، ملاهای بیسواد و متعصب برای "امامت جماعت دهاتیها" تربیت میشود، میتوان اداره وزارتخانه ها و اداره سه قوه و اداره کشور و اداره جهان را هم به دست همین "امام ها" سپرد چون بطورکلی اداره جامعه نیاز به "امام" دارد؟!
آقای مصباح یزدی سفسطه گر
قدری شرم و حیا هم بدنیست. تو را چه به کار تفسیر آیه های شریفه کتاب خدا! تورا چه کار به کار اصل عدالت. هر چیزی را که نمیفهمی به فراماسونری و بنیاد بیلدربرگ و استکبار ابرقدرت غرب و صهیونیسم بین المللی بستن ، پرده بر شیادی و شیطنت تو نمیکشد. تو که اسنفدیار رحیم مشائی را جاسوس و دست نشانده فراماسونری خطاب میکنی ، مگر خودت فراموش کرده ای که در خیابانهای نیویورک همراه مهدوی دامغانی به دنبال آدرس مرکز بین المللی فراماسونری در آمریکا میگشتی تا باشفاعت این و آن دست خودت را هر طور که اقتضا کرد آنجا بند کنی؟! بعد هم به واشنگتن رفتی و با بزرگان و اساتید اعظم آن موسسه دیدار کردی و دست به دامان سیدحسین نصر شدی تا از تو حمایت و تقویت کند. پرونده تو در بایگانی ما است.، که در لابلای صفحاتش عکسهای جالبی هم یافت میشود. یکبار بتو اخطار کردیم پایت را از گلیم خودت درازتر نکن و با گنده تر از خود درنیفت که در افتادنت همان و برافتادنت همان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر